جامعه شناسی ادبیات ، روبر اسکار پیت ، ترجمه مرتضی کتبی ، تهران 1386 چاپ پنجم انتشارات سمت مترجم در مقدمه کوتاهی همچون مولف از نقص تاریخ ادبیات سخن گفته و ان را خالی از بررسی زمینه اجتماعی اثار ادبی می داند. وی تلاش دارد حیطه موضوعی جامعه شناسی ادبیات را مشخص و وجوه افتراق ان را با تاریخ ادبیات بررسی نمایید. اگر جامعه شناسی ادبیات را به بخشهای خرد تر منقطع کنیم در این صورت می توان از جامعه شناسی رمان ( نظریه لوکاچ و اثر مشهور لوسین گلدمن ) و جامعه شناسی کتاب سخن گفت. با وجود اینکه اسکارپیت با کمی عام نگری اثر خود را جامعه شناسی ادبیات نام نهاده است . با این حال سزاوار بود این اثر عنوان جامعه شناسی کتاب نام میگرفت. چه اینکه فحوای کتاب را مصرف ، مطالعه ، تولید و توزیع اثر ادبی در بر میگیرد. اسلوب اسکارپیت با روش گلدمن یا جامعه شناسان ادبیات دیگر متفاوت است و هر یک مطالبی بدیع به این حوزه افزوده اند. اسکارپیت درباره کتاب خود مینویسد علی رغم پیوند کتاب با گرایشهای مختلف جامعه شناسی ادبیات « بر اساس این اندیشه بنیادی ژان پل سارتر در کتاب ادبیات چیست شکل گرفته : کتاب بدون خواننده وجود ندارد و ادبیات باید به صورت یک فرایند ارتباطی در نظر گرفته شود » ( صص 15 و 16 ). نویسنده بیان میکند « هر اثر ادبی مستلزم سه واقعیت اساسی است : نویسندگان ( آفرینشگران ) ، کتاب ( اثر ادبی ) مطالعه ( خواننده و مردم ). او به تبع همین واقعیات شیوه کتاب را پی ریزی میکند یکی از خصوصیات مهم این اثر بهرگیری از آمار و ارقام است که حول سه موضوع مذکور میچرخد. همچون آمار « قولهای انتشار کتاب در سطح ملل » ( ص 21 ) « منحنی اثار نویسندگان زنده و مرده » ( ص 33 ) « هرم سنی جمعیت ادبی و درصد نویسندگانی که در شهری خاص برمیخیزند » ( ص 43 ) ، « آمار ریشه های اجتماعی نویسندگان » ( ص 47 ). به نظر میرسد کتاب بیشتر درصدد توصیف برامده تا تبین . و حتی آنجا که از آمار استفاده میکند تلاش مجدانه برای دستیابی به قانون مندیهای ادبی را یک سو می نهد. گفتنی است در پایان کتاب منبع شناسی ارزشمندی ( کتاب و مقاله ) توسط مولف محترم صورت گرفته که برای دوستداران جامعه شناسی ادبیات می تواند مفید باشد.